پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

بزم نگاه

مهمان چشمانت که می شوم  

 دست و پایم را گم می کنم 

دستهایم را برای در آغوش کشیدنت 

پاهایم را برای فرار از مقابل هرم نگاهت 

و تو 

 ذوب شدن مرا نظاره می کنی  

 

می

نظرات 4 + ارسال نظر
() شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:48

و ذوب می شوم...
می

این اختلاط آهن و کاغذ؟؟؟؟؟
این پاره کاغذین تن من و آهنین اراده تو
...

() شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:06

کاسه ی چشمانم از نگاه تهی
و تو
نگاه مطلقی به سطرهای شعر من
برق از سه فاز واژه می پَرد نازنین!
مگر می شود تو را
بی لب نوشت ؟
مگر از ژکوند لبانت می شود در سکوت نگفت !

در گذرگاه ِ مرگ ، جنون
حجم دلتنگی را
به آغوش ِ باز پنجره می کشاند ..
جنون پاداش شاعر لبان توست

می
(بعدا می نویسم)
وقتی روبرومی نمیتونم از تو بنویسم

() یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:40

می....پس هروقت مینویسی یعنی نیستم. ch

الان که روبروم نیستی می نویسم...:
تمام برفهای دلتنگیم
در اولین لحظه فرو رفتن
در آغوشت
آب میشود
و
میچکم
به پای تو
و قطره قطره قطره
ذوب میشوم...
می

() یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:52

می...

و...هوارتا می

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد