پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

تب


حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد

??


می‌روی و دوباره می‌آیی؟ شاید آری کسی چه می‌داند!

من صبورم تو هم شکیبایی؟ شاید آری کسی چه می‌داند!

فراموش مکن

برای خاطر ما فراموش مکن میانه را 

و  

زود برایم بیاور...

پس از روزها غیبت

نبودن های خواسته را تلاطمی ناخواسته بر هم میزند تا تو غیبتی طولانی را تجربه کنی... 

شاید نبودنم ادامه یابد 

اما  

این  

به معنی نخواستنم و ندیدنت نیست 

می