پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

doaa

doktor

doaa  mikonam jer beri o khob nashi ke ma ro az kar o bar andakhti

می

کاش بدانئ برائ تو و خودم اینو خواستم

می

می نگاری

امروز تند تند می نویسم حرفهای نگفته ام را 

برای روزهایی که شاید نباشم 

برای لحظه هایی که شاید بودن یا نبودنم فرقی نکند 

به هر حال 

شاید روزهایی را کنارت نباشم مهر من ماه من 

 

می

رگ زنی

شاهرگم را زدند 

بند نمی آید 

نمی ایستد 

دوست داشتنت 

 

می

آدم و حوا

 

چه فرق میکند  

سیب را  

با عشق گاز بزنی یا نه!!!!!!!! 

 ادم  

لیاقتت بهشتت را ندارد

تو  

پس حوایی خودت را ادامه بده

محکمتر  

گاز بزن 

سیب را

می

میرم... 

می

دیدار

قرارمان باشد 

روزهای فصل انار 

لا به لای شاخه های بوسه بر زمین زده انار 

 تو باشی و ناردانه ها و آبان ماه 

من باشم و زمین و انتظار دیدارت... 

 

می

به شرط انکه بیایی

فرقی نمی کند 

غوره باشم 

انگور 

یا شراب 

 

اگر نیایی  

کهنه تر می شوم  

و شاید روزی  

به چشمانت خواستنی تر 

 اگر  

کهنه شراب 

 دوست تر بداری

حکاکی

شاید به اجبار روزگار 

روزی نبینم تو را 

لیکن 

مهرت زدل نمیرود و  

بر لب فقط 

نام تو حک شده است 

 

می

هدف

چیزهایی که داغانم می کند کم نیستند

چیزهایی که منهدمم میکند هم کم نیستند

این دو با هم تفاوت دارند

و آن چیز ها هم با هم فرق دارند

اما ماهیت یکیست

از هم پاشیدگی روح و جسم من