پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

. . .

وقتی از اندوهم گفتم دوست داشتم لااقل یه بار اینجا میومدی و مینوشتی.. 

 اما گویا سرزمینتو جدا میدونی و جدا جدا جدا.. 

سالها پیش ... اسفند 70 یه روز تو اطاقم که قد دنیا گل و گشاد شده بود نشستم و احساس کردم تو این دنیا چقدر تنهام... 

نمیدونستم تقریبا 20 سال بعد تکرار میشه این وامانده خاطره ی خسته ی روزهای بغض و بیکسی... و من . . . سه نقطه میذارم تا شاید خدای بین این دو نقطه ببینه این همه رو.. 

سالها پیش رو الان دارم به شدت تجربه میکنم، 

                                       به شدت زندگی میکنم...

نظرات 1 + ارسال نظر
() سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:07

و من، دل‌م تنگ می‌شود برای کسی که حافظ را از بر بود و فال که می‌گرفت از دل ِ من بود و محبت خودش. دل‌م تنگ می‌شود برای...

من هم دلم برای حافظ و تمام تداعی خاطراتم . . .
هیچ می دا نی ؟
می

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد