پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

۸۲

تمام شادمانه هایم را میدهم

                                و

         ارزو میکنم... شادمانیت را باز بینم.

نظرات 19 + ارسال نظر
() سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:17

وصیت من به تو
یک چشمک است
هر جا که رفتی
هر جا که بودی
هنگام پاشیدن آب به صورت
که زلال می شود دل آدم
برای من در آینه
چشمک بزن
آینه راز دار من است
بگذار تا آخر دنیا
خیال کنم
چشم چپت در آینه
دیوانه ی من است
...

() شنبه 24 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 15:21

اینم اونی که پاک کردی:
وصیت من به تو
یک چشمک است
هر جا که رفتی
هر جا که بودی
هنگام پاشیدن آب به صورت
که زلال می شود دل آدم
برای من در آینه
چشمک بزن
آینه راز دار من است
بگذار تا آخر دنیا
خیال کنم
چشم چپت در آینه
دیوانه ی من است

X .:. دختر برفی .:. X یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:34 http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سلامم
خوبین؟
. . .


هوای دل من دوباره برفیه..
خواستی بیا تماشا... خوشال میشم

منتظرتم

روزات برفی

آدمک باران چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 17:48 http://adamakebaran.blogsky.com/

یعنی می شه؟!

پسرخاله دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:07

پسرخاله دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 http://pesarkhaleh.blogsky.com

سلام ..منم پسرخاله ..
اینجا چقدر عوض شده .. حال و هواشو می گم ...
داشتم کامنتای قدیمی مو نگاه می کردم ..لینک تو هم بود ..
کامنت منو تایید نکردی هم مهم نیست ...
موفق باشی و سبز..

اسمارتیس چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 http://smartis.blogsky.com

سلام
اینی که میگی خیلی فداکاریه
واقعا این کارو می کنی؟!

() چهارشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:59

دستانم بی پروا شده اند آنها چیز هایی را می نویسند که من مجبور می شوم پاکشان کنم آخر آنها نمی دانند همیشه چیز هایی هستند که شیرینشان به گفته نشدن است. قلم را از دستانم میگیرم......مغارمی دهمشان تا بر چوب بکنند ناگفته ها را.

دستانت بنویسند... به گوش جان میشنوم

() جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:12

خیلی بی معرفتی مه میای ولی ...

[ بدون نام ] جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:31

...

() جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:33

اشتباه نکن،
اشکال نه از گیرنده‌ست، نه از فرستنده
- نه نویز، نه ... -
...
اشکال از این‌ست که ساده و ساده، چهل/شصت/صد/هزار/هر شب منتظر می‌مانم
و تو هر نصفه‌شب می‌آیی و نوید فردا را می‌دهی
و من هر فردا تا عصر، غروب، شب، منتظر می‌مانم که بیایی
و آخرش، هر فردا قبل از خواب، آرزو می‌کنم حداقل یک‌بار دیگر دروغ بگویی...

() جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 19:52

یک بار بمان، برای من.
...

یادم است گفتم همه اش برای توست...

() جمعه 19 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 20:37

- می‌گوید منتظرم هستند، کلی کار دارم، ولی یک روز می‌آیم...

- «برای همیشه می‌مانی؟»

- همیشه خیلی طولانی‌ست و عمر ِ من خیلی کوتاه

- «عمر ِ من کوتاه‌تر است، باور کن خسته نمی‌شوی»
...
می

() شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:06

برایت
دلتنگی عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب
هیچ جا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم می افتد

() سه‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 17:43

هستی؟

هستم. ولی داغون و داغون تر...

() جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:38

دارد یادم می‌افتد؛
دارد یادم می‌افتد؛
دارد یادم می‌افتد که چه‌قدر سعی می‌کردم یادم نیافتد.
دارد یادم می‌افتد که چه‌قدر سعی کردم پله‌های شکسته‌ی آن نردبان شکسته‌ی کوفتی را ندیده بگیرم و از آن بالا بروم، و نشد.
دارد یادم می‌افتد که چه‌قدر برای‌ـم قلّاب گرفتی و خودت پایین ماندی تا بروم چرخی بزنم؛ و رفتم؛ و خواب بودی، وقتی برگشتم.
دارد یادم می‌افتد که چه‌قدر ساده و ساده از خوابیدن‌های تو فرار کردم، مرگ ساختم، دفن کردم، فریاد زدم؛ و تو همه‌اش خودت را به‌خواب می‌زدی، تا من نلرزم.
دارد یادم می‌افتد که چه‌قدر سعی می‌کردم فراموش کنم، فراموش کنم، فراموش کنم.
...

() جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 13:02

گام‌های محکم‌تر
بر می‌
دارم.
کفش‌های سبک‌تر
می
پوشم.
گام‌های آهسته‌تر
بر می
دارم.
از جنس پر، کاه، سرما
که
نشنونی،
بخوابی،
بخندی،
نلرزی،
بمانی،
نمیری،
بخندی.

گام‌های ساده‌تر
بر می
دارم.
کفش‌های ساده‌تر
می
پوشم.
خنده‌های ساده‌تر
- ؟ ساده‌تر از این؟ -

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 21:57

از دروغ متنفرم...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 21:59

اینجا مینویسم چون میدونم اول بلاگ اسکای رو باز میکنی...
حتی اگه خوابت ببره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد