پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

doaa

doktor

doaa  mikonam jer beri o khob nashi ke ma ro az kar o bar andakhti

نظرات 33 + ارسال نظر
() چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:31

واااااااااا.... زشته...
می.سلام.بی خبر میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟

inja anten nemide gooya
ya man bi antenam
mi
fohsh ke nadadam...

() پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:37

می...

می تا تدا...

() شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:08

می... با سرفه و سردرد...

بمیرم الهی
این سرمای لعنتی و درد ...
مثل خوره هم تو رو میخوره هم منو...

() دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:09

می... امروز میبینمت...

دوشنبه ها رو دوست دارم شدید
قد تمام فرصت هایی که دلم واسه دیدنت میزنه
کجای این روزها به دوشنبه ها میرسه؟
می

() سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:19

می... سلام...

سلام به روی ماهت نازنینم
می

() سه‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:23

امشب
کفش‌های پاشنه بلندم را پوشیده‌ام
تا قــَدم به قـَـــدِ لب‌هایت برسد!
آن‌گاه که تو را
بی‌هـــوا در یک قدمی‌ام می‌یابم

بوسه هایت را
همه جوره
ناگاه
بیگاه و
اگاه
دوست دارم
لب هایت را...

() چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:44

سلام. تلاش برای این بود که توی خونه نت داشته باشی ولی دفتر اینترنتش راه افتاد. خدا رو شکر...

خونه مثه زندان آلکاتراسه
همه چی حضوری ممکنه...
بوسه ها هم...
و
تو هم...
می

() پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:35

می...سلام...

سلام به روی ماهت
کجایی زیبا روی من؟

() شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:52

می... سلام غرغرو... شاید امروز بیام

دلتنگی اسمش غر وغر میشه؟ سلاممممممممم

() یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:22

می... نشد ببینمت...
سلامی....

حق داشتم غرغرو باشم
دیدی؟؟؟؟
فرصتهای هر هفته یکبار برای آدم چیزی باقی نمیذاره

() دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:36

می... دوشنبه..

می...سلام
خنده

() سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:19

می.صبح بخیر

طلوعی که با تو باشه دیدن داره...
می

() پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:28

می... سلامی...

سلام بهترین من....
زخم باز تر میشود

() شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:01

می... سلام بی معرفت. یعنی یه باز نباید بیای...

یه بار میام
اما اجازه بده باز نیام و بسته بیام
آخه باز آمدن شرمندگی داره...
چ.می

() یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:19

می... از دیشب اس ندادی... کجایی؟

زیر پات
جایی که میدانم تو هستی سایه ی سرم...
می

() شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:16

می... سلام آفتاب عالم تاب... خوبی؟ کی میای پس؟ دلمان تنگیده...

از نت اینجا واهمه دارم ردی از من بمانه...
واسه همین اینجا نمی ام
می

() شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:06

می... میدونم... هیستوری رو پاک کن حتما...

حتما...
اما میدانی من خنگم
هیستوری کجاست؟
اصلا چی هست؟

() چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:35

قلــــک بغــــض هایم را که بشکنـــم، بــــاز . . .
نــــاز تــو را خواهم خریــد و یک بستــه مداد رنگی . . .
و با هر رنگـش . . . ،
نــــاز تـــو را خواهــــ ــ ـم کشیـد . . .

سرمایه اندک من کفاف ان نمیدهد که غمزه تو را خریداری نماید تا متاع تو بازاری نداشته باشد
قیمت دلنوازی هایت را به اندازه اندوخته قلک من پایین بیاور
می

() چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:36

سلام... می

سلام ای بهترینم...
و می

() شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:36

می... سلام ... دلم میخواست باشی و تمام روزمره هام رو برات تعریف میکردم...

یک از هزارشم بارم نگفتی
یواش یواش جوک ها هم کمرنگ شدن و کمتر هم میشن...
میرسیم به سلام و شب به خیر هم یادمان میرود...
می بی نم این روز رو
می بی نیم . . .
می

() سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:30

می... سلام. ماه رمضون هم تمام شد... عبادتهات قبول جانم...

خواسته ای برای خودم نداشتم
ماه رمضان هم نداشتم
شبهای قدر هم مال دیگران بودم
حتی دعای هر سال خودمم نداشتم
فقط دعای فرج و دعای قبولی دعاهای عزیزانم و دعاهای خیر مسلمین...
می

() پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:27

می سلام... شمارش معکوس برای اومدنت رو شروع کردم...

سالم آمدن شرط است
عاشق امدن شرط است...
عاشق ماندن هم . . .
می

() سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:14

می... سلام... گریه...

چرا گریه؟؟
من بد هستم...
تو خوب
لبخند بزن و غمهاتو فراموش کن...

() چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:33

می... باز هم سلام...

و باز هم روزی نو در ما تکرار میشود...

() شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:17

می... سلام. امروز شنبه است و احتمالا شنبه دیگه اینجایی... چشم انتظارتم...

شنبه ها میام
جای دوشنبه های غایب...
می

() یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:40

میمیمیمیمی....

می تا خداااااا
می

() دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:32

می.سلام.امروز داری می ری اردو.امیدوارم خوش بگذره و مشکلی برات پیش نیاد. مواظب خودت بش عزیزم... می.سفارشت نکنم.چ

سفارش نکن...آدم نمیشم...
می بی نی
می

() یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:49

می... وقتی میای احساس آرامش می کنم.... کاش زودتر خوب بشی و بیای...

کاش اینبار خدا به من جوابی شایسته بده
هر چی قسمت باشه
از این دکتر و منسوبینش در بانک غیر از ضرر چیزی ندیدم...

() سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 14:28

می... قبول شدم...

از ته دل خوشحال شدم...
امین های دل شکسته من تو شبهای قدر جایی اثر کرد...
انقدر که حتی تصورشم نمیتونی کنی
و
بلافاصله میپرسی....پس . . . چی؟
نمیدانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وسط اینهمه شادمانی من و ؟؟؟؟؟اینهمه سوال!!!!!!!!

() سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 14:30

امیدوارم دریا بهت خوش بگذره... می.اگه خودت بخوای...

منم امیدوار بودم
مجبور بودم بخندم
مجبور بودم ببرمشون بیرون
مچبور بودم بازار برم
مجبور بودم نقاب بزنم
ماسکی از دلقکی شاد...

() جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:15

...
جمعه ۲۴ شهریور...
می

هجوم آوار سال قبل روی سرمه و تو هی اصرار داری بگم چم شده
به هم ریختم
دریا منو به هم ریخت
چجوری بگم اینو...

() شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:47

می تااااا پویا...
می که اومدی...
می که نوشتی...
می که هستی...
می که تنهاییم رو دیدی...
چه کنم با این همه غم؟

تو شاد باش
تو شاد شاد باش
شادیت ارزویم است...
حتی اگر نباشم
می

() یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:33

می و آرزوی من برای تو... به خدا

می
آرزوهام واست قویتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد