پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

از دروغ متنفرم... ۸۳

دلبندم اگر باور نمیکنی بود ها رو و اگر نمیخوای که خودتو تو تنگنای لحظه ها درگیر کنی چرا داری با یه ادم احمق کله خراب کلنجار میری که یا فکر میکنی بهت دروغ میگه و یا واقعا داره بهت دروغ میگه...

عزیزم بندازش دور... اگه بعدا فهمیدی که اشتباه کردی میری سراغش و فداش میشی...و اگه فهمیدی که راست بوده و طرف خالی بنده که تو بندشو قبلا اب دادی و خیالت راحته... میمونه یه ادم و .....

بی خیال همه چی...

من هم از دروغ متنفرم....و نگفتن هایم به دوری و گفتنم به دروغ تشبیه میشود....   دروغ میگویم که از دروغ متنفرم... من دروغگویه قهاری هستم....میتوانی با تمام دروغهایم دنیا را به باور هایی برسا نی که در هیچ فرهنگ لغتی یافت می نشود...

 من هم از دروغ متنفرم... و متنفرم از اینکه مدام کسی بگوید که دروغگو هستی در حالیکه حقیقت را با تمام قسمهایم باور نمیکند و فکر میکند که باید دروغ را در نگاهم ببیند و در صدایم بشنود و در رفتارم بجوید و در کالبدم تنفس ان را شماره نماید...من دروغگویی هستم که از دروغ متنفر است...