کاش انگشتات
مرهم تاولهای من بشه
هنوز میسوزه و زق زق میکنه
فکر میکنم
تاولها
این بار از حسرت باشه
می
دلم زیاد می گیرد
گاه و بیگاه
بی زمان و مکان
و سنگفرش ها شاهدند
زمان بدون تو مرا آرامش نمی دهد
((و این کلمات در دلم حک میشود:
دل هایمان که می گیرد
تاوان
لحظه هایی است که دل می بندیم))
می
خواهش می کنم
خواهش میکنم:
قول میدم
تمام عصبانیتهاتو
می بخشم
کج خلقی هاتو
ندیده می گیرم
بد اخلاقیهاتو
هم فراموش می کنم
فقط
من رو ببخش
که مسبب همه اینهایم
می
کابوس میدیدم
از خواب پریدم که به آغوشت پناه ببرم
آه...
یادم رفته بود که در نبودت
به خواب پناه برده بودم
می
باید سعی کنم عادتهای صحیح را جایگزین عادات امروزی کنم...
امکانش هست
کمی زمان و اندکی همت نیاز است
و یک لیدر حمایتی که تشویقم نماید
ترجیحا پرسپولیسی...
می
می بو سمت
تا هم من بوی بهشت را استشمام کرده باشم
و هم تو
بدانی
گناه چه عقوبتی دارد!!!!!!
می
کدامین غزلواژه میتواند اندیشه تراوش یابد تا عطری از دامنت را بگیرد...
کدامین حال باقی میماند که غزل باقی بماند؟
کدامین راه باقیست تا پویایی مسیر بپیماید؟
کدامین...
می
ترمز می زنم و می گویم مستقیم.
می نشیند ... لبخند میزند و سلام می کند.
می گویم:عجب برفی
یادم میرود داشتم شوخی میکردم
پر می شوم از هوای بودن در این صبح برفی
آن هم من سرما گریز...
حتما افسونی گرما بخش با خود آورده است
گرمایی استوایی...
برفهای پیرامونم آب شده اند...
می
با عینک میبیندم
می گوید: با عینک مهربان شدی...
تمام مهربانیم در عینک طبی خلاصه میشود!!!
می
با اجازه صاحبان قلم.
(اگر مادر ریاستی شایسته تکریم باشد گاه احساس می کنم مدیر محترممان از همه شایسته تر است)
امضا:پویای عصبانی
پی نوشت:آخرش نفهمیدیم چند تا پویا اینجا می نویسند!!!! ااااه ه ه ه ه ه ه
زندگی
سلف سرویس است
اگر
بی حرکت باشی
فرصتها
شادیها
موقعیتها
و عشق...
به سمت تو نخواهد آمد
***
انتخاب من
از این منو
شادی فرصت و عشق است
که با تو تجلی می یابد.
می
دستهای تو بوی بهار میدهند
شوق در من جوانه زد
امید رویید
سبزینه ای شدم از گرد دامنت برخاسته
.
.
.
بی تندباد ها نتوانی مرا آزمود
اما
مرا به تندی خویش میازما
می
سـکـــــــه ی زنـدگـیم
شـیـــــــر نـدارد
امــــــــا
هـمـیـن خـطـی کـه مـــــــرا بـه تــــــو وصـــــــــــــــــل نـگـه مـی دارد
را بسیـــــار دوســـــــت مـی دارمـــ
میــــــ
صبح برف میبارید تا رد پایی از تو بر زمین باقی بماند...
از همانهایی که جا گذاشته ای نه بر برف...
که حک شده بر سنگفرش دلم
لابلای ترکهای بجا مانده روزهای نبودنت...
از خانه بیرون نیامدم
طاقت دور شدن رد کفشهایت را نداشتم
می
ار تو نوشتن...
دل می خواد!!!!
می
دوست دارم تو را نظاره کنم
زیر پا فرشی از ستاره کنم
گر بگویند نازنینت کیست
دوست دارم به تو اشاره کنم
می