من یه مسافر تو یه سفر به چهار راه که میرسیم من می ایستم تو ادامه میدهی نمیدانم رفتنت مرا برد یا مسافر بودنم مرا راند میدانم که من به سفر رفتم زیر گوشم زمزمه کردی و گفتی پشت هر پیچ و هر خمت راهی دیگرست و سفری دیگر و هر مویت داستان رفتنی را رشته است من، شاید یک مسافر تو، اما یک سفر من میرفتم تا به تو برسم نمیدانستم رسیدنم پایان سفر است و نمیدانستم تو با منی اگر با هم میرفتیم از تو گذشتم و به سفر رفتم سالها گذشت تا دانستم سفرم سال هاست که ناتمام پایان یافته راه غریب سفر ناتمام من گم تو دور من یه مسافر تو یک سفر.
مسافر بودن زمزمه کوچ است و کوچ اخر زندگی... قشلاق دیگر انکه به ییلاق کوچ نکرده بود تنها استخوانی در گوشه بیابان است....
کجا به سلامتی؟؟
حضورتون مایه دلگرمی بود!
ممنون. لطف دارین
بازم بی خبر...
خبر امد خبری در راه است....
سر خوش ان دل که از ان اگاه است...
در پناه او ...
در پناه حق
یا علی مدد
سلام پویا جون
منتظره حضوره صمیمیو دلگرم کننده ات هستیم
ولادت امیر مومنان رو به همه مردای دنیا ، از جمله تو دوسته خوبم تبریک میگم
همیشه موفق باشی
ولادت مولا بر شما هم مبارک
میتراود مهتاب
می درخشد شبتاب
نیست یکدم که شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خوای در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند.
...
می تراود
مهتاب
از نگاه یاران
من یه مسافر
تو یه سفر
به چهار راه که میرسیم
من می ایستم
تو ادامه میدهی
نمیدانم رفتنت مرا برد
یا مسافر بودنم مرا راند
میدانم که من به سفر رفتم
زیر گوشم زمزمه کردی
و گفتی پشت هر پیچ و هر خمت
راهی دیگرست
و سفری دیگر
و هر مویت داستان رفتنی را رشته است
من، شاید یک مسافر
تو، اما یک سفر
من میرفتم تا به تو برسم
نمیدانستم
رسیدنم پایان سفر است
و نمیدانستم
تو با منی اگر با هم میرفتیم
از تو گذشتم و به سفر رفتم
سالها گذشت تا دانستم
سفرم سال هاست که ناتمام پایان یافته
راه غریب
سفر ناتمام
من گم
تو دور
من یه مسافر
تو یک سفر.
مسافر بودن
زمزمه کوچ است
و
کوچ
اخر زندگی...
قشلاق دیگر
انکه به ییلاق کوچ نکرده بود
تنها استخوانی در گوشه بیابان است....
نمیدونم میای اینجا یا ولی من میام هرچند دیگه شبانه ای برام نداری...
شبانه ها هست.
حسش نیست....
... میاد خودش. یه کم مهلت میخواد..