یه هوار اتفاقات عجیب و غریب به سرم اومده و سکوت رو بهترین جواب میدونم....
اون از حاجی که این روزا داره وصیت نامه شفاهی مینویسه و میاد اداره من... اونم از مدیر محترم اداره که به من کارمند دون پایه زور میگه...ا ونم از ارباب رجوعها....
یه نفر بیاد میخوام وصیت کنم.
اگه چند وقت پیش بود میگفتم برای من وصیت کن ...
اونو نوشتم. یعنی هر بار که میرفتم ماموریت باز نویسی میکردم.
اولیش قبل از اولین سفر به خوزستان بود . یه بیست سالی میشه.. کمی بیشتر یا...
بقیه پاک نویسی شد و باز نویسی و....
چند سال قبل دوباره نویسی شد و ... همچنان تکمیل میشود...
.........
حاجی اومده بود و وصیت میکرد....
برات میگم...
سلام...
مرسی که لطف کردین و اومدین علیرغم دغدغه های فراوان نظر دادید...
جوابتون رو همونجا دادم......
این حرف چیه قربان...ما تازه اشنا شدیم...وصیت نامه چیه...
برقرار باشید
وصیت نامه متعلق به یکی از روستان است و نه من... مدتهاست که برای خودمو باز نویسی میکنم....
هنوز زوده ....شب دراز و قلندر بیدار !!
من هم خوبم...
همیشه خوب باشی