این روزا دلگیرم.
کمی هم دلتنگم.
عریانی فصل سکوت مرابه حجبی خموشانه برده است.
به روی چشمان تر تقویم نگارش لحظه های زندگانی من....خواهم نگاشت...نگاره دیروز را...
فردا روزی از تقویم ورق خورده است و در نگاه ایام تنها چند برگ از خاطرات این روزها باقیست.
تبار گمشده تاریخ همچنان در فراز و نشیب روزگار بدنبال مامنی میگردد و اسمانی ابی میجوید.
ایل گمشده حقیقت انسان در اخرین روزهای سال هجرت هماره در کوچ است و هماره میپیماید انچه که پیش روست و خراب میکند مسیری را عبور نموده است و.....
ایام در گذر است و سوار بر قطار ثانیه ها همچنان در گذر است. کدامین کوپه سواری؟
همینجا
نردیک به همین میل همیشه رفتن...
...