پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

۲۳ جبران

پروردگارا به من آرامش ده

تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم

دلیری ده تا نغییر دهم آنچه را می توانم تغییر دهم

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند

                                                 

                                                     *جبران خلیل جبران*

    ****

یک جرعه می از چشمان مست خورشید این روزها ارزویی است مانده بر دلم. و سکوت ..اه شکسته در گلوی خشکیده نی لبک کودک لجوج کودکیم...... تنها میدمد و اصرار می کند و می دمد...می دمد..می دمد

سکوت نتها را به بازی در می اورد و حاصلی جز بی رنگی بر سپیدی مه بر جای نمی ماند.

بوده ها و نبوده هاست و شاخه های انتظار که رو به دامنت نموده اند. ...هست ها و نیست هاست که در طلب دمی حیات....اگاه و نا هشیار.. مست و هشیار بالانشینان می جوییند و ردی از فرشتگان بر زمین می طلبند.

خدایا به وسعت کهکشان اندیشه ام گرفته و تارم.

مرا وسعتی و روشنایی دوباره بخش....

*******

پی نوشت: هنوز هم پیامبر جبران مرا به خویش میخواند...

یاد گریه های شبانه و اه های سهراب در ان شب تاریک و ... به خیر..

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
() دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:00

زندگی یعنی:یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی‌ها کم نیست:مثلاً این خورشید؛
...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد