پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

۳

گاهی که سر درد میشوم تقصیر توست...

گاهی که دچار درد سر هم میشوم تقصیر توست...

گاهی تقصیر توست...

امروز دیروزی را زمزمه میکردم که مرا به یادم اورد و زمزمه ای قدیمی که بوی ترا میداد..

 کوچه پس کوچه های خاطرات قدیمی ترا از یاد برده اند؟ ترا نمیدانم... اما مرا از یاد برده اند..

مدتهاست در کوچه های قدیمی پرسه نمیزنم...

 امروز زیر لب به نجوا میخواندمت:

            ... بود از ازل..

                      ....در محوط دشمن بود یا...

 پیوسته گلگون چهر ه اش...

ان بوی خوش..

یاد چیلات به خیر

امسال از هر سال دیگر به تو نزدیک ترم...

یاد شبهای خرمشهر و حصاری که مرا در بر میگرفت.. غروب شط و خاطرات تو..

گاهی مجنون را فراموش میکنم.چیست؟ کجاست؟؟مجنون منم یا تو؟ مجنون موعود است ؟قیس قصهء ما کیست؟

دلم هوای ترا دارد..

 دلم بهاری است.. بهاری بهاری...

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 19:27 http://hossein9656.blogsky.com

قشنگ بود

هدا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 22:11 http://dokhtarebarfi.blogsky.com

ای کاش من هم خدا را احساس میکردم...

هستی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:08 http://anardooneh.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدید
امیدوارم همیشه شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد