پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

تداعی خاطرات

سالهای دور

سالهای دور دور

 بکارت قلبم را فروختم  

به 

 دوستت دارمهای دختری از آفتاب شرق

به دختری از اشراق و نور

و محبت و مهربانی

او تمام دامانش را به من بخشید

و این سالها

تمام این سالها

خانه ای کوچک دارم در دامنه پر گل دامنش

و هر روز طلوع می کند در چشمانم

مهر بیکرانش

به همراه 

 بوسه هایی با طعم دوستت دارمهایی 

 که هرگز کهنه نمی شوند... 

 

می 

نظرات 2 + ارسال نظر
() چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:58

می.. اشکم دراومد...

چرا گلم؟
می...

سارا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:17 http://ayeneyenabina.lxb.ir

سلام
شعر خیلی زیبا و پرمعنایی بود .
امید ک برای هم همیشه با طراوت و تازه بمونین .

من آرزومه
اون هم همینو می خواد
من هم . . .
.
.
سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد