پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

پرانتزباز

نا گفته هایی از تمام گفتنی هایم

یادداشت

یادت باشه: 

نه می تونم 

نبینمت 

فراموشت کنم 

نخونمت 

نخوامت 

صدات نکنم 

به نبودنت عادت کنم 

به حرفات دل نسپرم 

به کارات نگاه نکنم 

به . . . 

به . . . 

اینو تو تک تک واژه ها می گم 

پس کاری کن که به من و خودت سخت نگیری 

 

                                                (یادداشت تنهایی) 

 

(لطفا دلواژه هامو بخون اما دلتنگیامو به حساب بد اخلاقیام نذار) 

 

می

نظرات 1 + ارسال نظر
() شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:22

سکوت که می کنی
وزن جهان را تنها به دوش می کشم!
و کم که می آورم
زمین آنقدر کند می چرخد
که تو توی تقویم می ماسی
و من
آونگ می مانم
بین حقیقتِ تو
و افسانه ای که از تو در سرم دارم!

سکوت که می کنی
شب پشتِ پلک های سکوت
حتم می کند که تو هم تنهایی!

سکوت نمی کنم
اما
تمام داستان من
از چشمان تو آغاز شد
و با هر پلک تو فصلی نو شد
حال برایم بگو
بگویم تا پلک بر هم نزنی
یا سکوت کنم
که فصلهای زیبای چشمانت
را نظاره گر باشم؟


می

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد